در داستان کوتاه آقای قهوه و آقای تعمیرکار»، راوی با تامل در زندگی سه سال گذشتهاش، لحنی از صمیمیت با مخاطبش اتخاذ میکند. سرآغاز غیر جدیاش، "چیزهایی دیده بودم" به این معنی است که او انتظار دارد مخاطبانش او را به مثابه یک بازمانده ببینند، کسی که از بیعدالتی، درد و خیانت عبور کرده تا در قامت مردی بهتر ظاهر شود. اما راوی در جریان بیان داستانش، نبود خودآگاهی را هویدا میسازد که نشاندهنده دیدگاه غیر قابل اعتماد اوست.
یکی از سرنخهای غیرقابل اعتماد بودن راوی اعتراف خود اوست، زمانی که این وقایع اتفاق افتاد، او روزی یک پنجم مینوشید». از سویی دیگر، همسرش مشروبات الکلی را کنار گذاشته بود و در جلسات الکلیهای گمنام شرکت میکرد. الکلیسم فعال راوی و تلاش همسرش (و راس) برای بهبودی، داوری راوی را زیر سوال میبرد که همسر، بچههایش و راس همگی دیوانه هستند
ادامه مطلبنگاهی به داستان کوتاه «قایق بیحفاظ» از استیون کرین
نگاهی به داستان کوتاه «بگو مرا نکشند» اثر خوان رولفو
اخلاق پنهان والتر میتی / نگاهی به داستان کوتاه «زندگی پنهان والتر میتی» اثر جیمز تربر
نگاهی به داستان کوتاه «دهانم زیبا و چشمانم سبز» اثر جی. دی سلینجر
نگاهی به داستان کوتاه «پناهنده آلمانی» اثر برنارد مالامود
بحران وجودی هولدن / نگاهی به رمان «ناتور دشت» سلینجر
نگاهی به داستان کوتاه «آقای قهوه و آقای تعمیرکار» از ریموند کارور
راوی ,آقای قهوه ,کوتاه آقای ,داستان کوتاه ,داستان کوتاه آقای